گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوازدهم
چه باید کرد؟







چه باید کرد؟
آنچه در سطورگذشته گفته شد خود جواب چه باید کرد؟ است، فقط کافی است که با آنها مخالفت شود و در پی مبارزه و
برچیدن آن عوامل بود. 1) عدم تقلید از مکتبهاي فمینیستی که قصدشان فقط کالا کردن زن است و به نام آزادي و برابري، ترویج
بی بند و باري و شهوترانی می کنند: خانم دایان پاسنو در کتاب“ فمینیسم در آمریکا تا سال 2003 “ چه باید کرد؟ را تحت جملاتی
مبنی بر عدم تقلید از فمینیست بیان میکند، ایشان مینویسند:“ فمینیست ها معتقد بودند که زن و مرد جز در رابطه با خصوصیات
فیزیکی مربوط به تولید مثل، هیچ گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند. آنان با روان شناسان همفکر خود کنار آمدند و افکار یک نسل
را تغییر دادند تا بتوانند به جاي آن این تفکر را القا کنند که بین زن و مرد هیچ فرقی وجود ندارد و فرهنگ نیازمند تغییر نگرش
خود نسبت به زن و مرد است. کلیسا تلاش می کرد مفاهیمی را مطرح سازد، ولی فرهنگ و صنعت گري و تفریح دست به دست
هم داده و صحنه اي تماشایی تر از کلیسا را راه اندازي کردند. در نتیجه یک نسل کامل از زنان، پیام خداوند را نشنیده اند. از آن
زمان که کلیسا نیز سکوت پیشه ساخت و یا در خدمت نهضت درآمد، فرهنگ جامعه ما کاملًا به سکولاریسم افراطی تبدیل
گردید. اکنون زنان مسیحی ناگزیر هستند تا با عدم تعادل هایی که فمینیسم در فرهنگ ما جاري ساخته است، به مبارزه برخیزند.
نهضت فمینیسم از نظر محتوا و تفکر در درون خود به شدت دچار تناقض شده است. فمینیست ها اصرار دارند که مردم، فمینیسم را
نهضتی عمیق و اندیشه ورز بدانند، ولی واقعیت این است که این نهضت بسیار سطحی و ساختگی است. فمینیست ها تلاش کرده
اند تا دروسی تحت عنوان مطالعات زنان را خلق کرده و اغلب به صورت دروس اجباري در کالج ها، دانشکده ها و سمینارهاي
سراسر کشور بگنجانند. در این سلسله دروس بر همجنس گرایی زنان و نیز بحث قربانی بودن آنان بسیار تاکید می شود. فمینیست
ها پیوسته در تبلیغات و شعارهاي خود این نکته را فریاد می زنند که زنان از سوي جامعه مردسالار تحت فشار هستند و مردان
همگی به صورت بالقوه مهاجم، متجاوز، آزاررسان و یا از نظر روانی دچار مشکل هستند. صنعت تبلیغات نیز در بیست سال گذشته
تلاش کرده اند تا جابجایی نقش زن و مرد را که فمینیست ها منادي آن هستند به تصویر درآورد و نشان دهد که زنان چه از نظر
فکري و چه در عمل، بسیار برتر از مردان هستند. نتیجه منطقی چنین وضعیتی، هم جنس گرایی زنان است. در این قسمت برخی از
آسیب هایی را که نهضت فمینیسم به جامعه ما وارد کرده است، فهرست وار بر می شما ریم •: فمینیسم ارزش هاي اخلاقی ما را از
بین برده است •. فمینیسم زبان ما را مخدوش ساخته است •. فمینیسم دوستی سالم میان افراد هم جنس را از بین برده و به صورت
جنبشی درآمده که تحت سیطره دستور کار زنان هم جنس گرا قرار دارد •. فمینیسم نسلی از مردان را پدید آورده است که به زنان
احترام نمی گذارند و از آنان استفاده جنسی می کنند •. فمینیسم تعالیم کتاب مقدس را در مورد وظایف زن و مرد و جنسیت آنان
تحریف کرده است •. فمینیسم نهاد خانه و خانواده را تضعیف نموده است •. فمینیسم زنان را قربانی خواسته هاي خود ساخته
2) کنترل و محدود کردن حس افراطی دیگر دوستی و خود آرایی و 2، ص 84 و 85 0 1- فمینیسم در آمریکا تا سال 03 است“. 1
صفحه 19 از 37
مقید کردن این حس به آنچه که مجاز است، دوست داشته باشد، توسط خود جنس مؤنث و خانواده: متأسفانه حس افراطی زن به
دیگر دوستی باعث شده که یک مرد بتواند با او و احساسات او بازي کند، تا جایی که دختر جوان (حتی شاید با نگاهی مثبت)
براي بدست آوردن محبت آن مرد (جوان بی غیرت حیوان صفت شهوت پرست) با چشمانی بسته به واقعیت هاي زندگی خود را به
او تقدیم کند و وقتی چشم باز کند که دیگر کار از کار گذشته و شخصیتی به تاراج رفته است. برداشتن هر حدي از حدود و زیر پا
گذاشتن ارزشهاي اجتماعی و عرفی و مذهبی به نوبه ي خود مساوي با به تاراج رفتن شخصیت انسانی زن و مرد است. متأسفانه در
اکثریت موارد آنکه در این بازار عرضه و تقاضاي غیر اخلاقی بازنده است جنس مؤنث می باشد. هرگاه زن در محیط خانه شکوه
معنوي و عظمت خویش را نیابد، آن را در جاي دیگر جستجو می کند و انجام هر رفتاري که او را آسانتر به مقصود رساند برایش
روا جلوه می دهد. از این رو هر گاه مشاهده کند که با نا پوشیدگی اندام و جذابیت سیمایش، توجه و احترام دیگران را آسانتر به
چنگ می آورد از ناپوشیدگی دریغ نمی ورزد. او با این رفتار، ظرفیت عاطفی و روانی خود را آکنده و سیراب می سازد و در سایه
ي توجه دیگران آرامش می یابد. در این صورت ناپوشیدگی اندام و سیما براي او ابزاري براي یافتن خویشتن است. او وجود خود
را این گونه در می یابد و چون ایمان استواري ندارد در این باره از کسی اندرز نمی شنود. یک ضرب المثل ایرلندي می گوید: ”
زن را با شمشیر بزنی بهتر از آن است که به او بی اعتنایی کنی“. 1 زنان از نظر روانی داراي خصلت“ دیگر خواهی“ هستند و همین
موجب خودآرایی در آنان می شود. در واقع زنان به ارائه ي زیبایی خود نزد دیگران بیش از خود زیبایی علاقه نشان می دهند از
اینرو در محیط خانه کمتر به زیباییهاي خود توجه دارند اما هنگامیکه در محافل و مجالس عمومی شرکت می کنند نسبت به زیبایی
و آراستگی اهتمام بیشتري می ورزند. دکتر رکاوندي مینویسد:“ تجربه نشان داده است که اگر حس خودآرایی زنان در محیط
زندگی خود و هم جنس هاي آنان با آزادي کافی همراه باشد، آنان خود را از خودآرایی در مناظر عمومی و محضر بیگانگان بی
نیاز می یابند“. 2 اگر زنان براي برآوردن این نیاز فطري (خودآرایی) در محدوده ي خانواده آزاد باشند، خودآرایی به صورت یک
رفتار منفی به جامعه سرایت نخواهد کرد. خانم لمبروزو درکتاب“ روح زن“ می نویسد:“ در ممالکی که زنان بیشتر طنازي و دلبري
می نمایند مردها نسبت به آنها بدبین بوده... بنابراین لازم و واجب است که طنازي و عشوه گري را 1- کتاب جلوه نمایی زنان و
2- روانشناسی زن در نهج البلاغه، ص 218 محدود نماییم اما نه به قسمتی که این ذوق در زن به کلی محو و نگاه مردان، ص 21
نابود شود“. 1 همانطور که گفته شد جنس مؤنث داراي حس دیگر دوستی است و این حس یک حس مقدس است که باید حد و
حدودش معین گردد و به دنبال پاسخگویی صحیح به آن بود و این تکلیفی است که قبل از ازدواج بر عهده ي برادر و پدر دختر و
بعد از آن بر عهده ي شوهر زن می باشد، آنها باید بدانند که اگر نتوانند به نیاز خواهر، دختر و همسرشان پاسخ بدهند ممکن است
و در حال حاضر به احتمال زیاد ایشان به بیراهه کشیده میشوند تا پاسخ دروغ و ظاهري ناکسان به نیازشان را بشنوند. 1- روح زن،
3) عدم مقایسه ي زن با مرد، چرا که این دو، دو جنس متفاوت می باشند که دو وظیفه ي جداگانه دارند و تازه اگر ص 32 و 33
قرار باشد مقایسه اي صورت گیرد، باید در مشترکات باشد: یعنی آنچه هر دو دارند و استعداد رسیدن به آن در هر دو وجود دارد:
و آن نیل به هدف آفرینش یعنی عبودیت و بندگی (تقوا) می باشد: خانم لمبروزو چنین می نویسد:“ از آنجائیکه مرد روحاً و جسماً
براي کار دیگري خلق شده است و مأموریت او با زن فرق دارد. البته نمی تواند براي زن سرمشق کافی محسوب شود... در هیچ
زمانی سقو طفکري طبقه ي زنان مانند امروز آشکار نبوده است، زیرا که در هیچ یک از عصور گذشته زن در تقلید از جنس مرد تا
این درجه افراط ننموده بود که حتی راه رفتن عادي را از او پیروي نماید. علاقه به اشتهار و جاه طلبی مردانه، زن را از جاده ي
حقیقت و محبت صمیمی منحرف ساخت و موجب آن شد که جامعه پایه ي مشترکی براي مقیاس این دو جنس قرار داده و چندان
به خطا رود که بالاخره با کمال صمیمیت عقیده مند شود که زنان برجسته کم یابند و اگر هم به ندرت دیده شوند ستاره گان درجه
ي دوم یعنی مردانی ناقص می باشند. اگر از نقطه نظر فرد کامل مرد، این مقیاس را در نظر بگیریم البته کاملًا صحیح می باشد چه
صفحه 20 از 37
در اینصورت زن را مرد می پنداریم و بلاشک مردان برجسته، نخواهیم یافت اما عکس این قضیه نیز کاملًا صحیح و به جاست یعنی
اگر ما زن را فرد کامل محسوب داشته و مردان بزرگ و آنهایی را که از خود نامی گذاشته اند، با آنها مقایسه کنیم یعنی آنان را
در میان کسانی جستجو کنیم که از انجام تکالیف پدر یا شوهر یا پسر بودن سرپیچی ننموده اند، البته در اینصورت نیز معتقد
خواهیم شد که اینگونه مردان نیز بسیار نادر هستند.“ 1 در کتاب“ آزادي یا اسارت زن“ آمده است: ” شخصیت واقعی زن در زن
بودن و زن ماندن است و آن شخصیت کاذب است که در تظاهر به مردي و به عبارت دیگر در مرد نمایی رخ می نماید، زیرا که
در متن طبیعت نه مرد و نه زن، به تصادف مرد و یا زن نشده اند و چنین هم نیست که یکی از این دو کامل و دیگري ناقص آفریده
-2 1- روح زن، ص 156 و 157 شده باشد، بلکه هر کدام به تنهایی ناقص و بوسیله ي دیگري و با دیگري کامل می شو د“. 3
4) لزوم ارائه ي یک تربیت صحیح و متناسب با جامعه ي امروزي تا بتواند، در عین اینکه مدافع و آزادي و یا اسارت زن، ص 36
حافظ جنس مؤنث باشد، به او براي حضور در اجتماع کمک کند: خانم ماردن در کتاب“ زن در عصر جدید“ می نویسد:“ این
تحول و نهضت (نهضتهاي جدید به نفع زن) خواهی نخواهی لزوم تعدیل بیشتري را در زندگانی عمومی ایجاب می نماید که
تربیت مناسب زن در سرلوحه ي آنها قرار دارد. براي اینکه زن را در خور محیط زندگانی وسیع کنونی پرورش دهیم باید اصول
تربیت کاملاً جدیدي در مورد او در پیش گیریم و بیش از گذشته انتظارات و نظریات او را در مورد زندگانی وسعت دهیم“. 1
خواهی نخواهی دنیاي امروز تصویر جدید و شرایط تازه اي را براي دختري که وارد آن می شود رقم زده است. شرایطی که مسلماً
30 سال پیش فرق دارند. پیروز و موفق واقعی کسی است که بتواند براي این شرایط جدید تدبیر درست را بیاندیشد، - با شرایط 20
تا شخصیت انسانی اش از دست نرود. نمیتوان تربیتی را که 20 سال پیش در شرایطی متفاوت از امروز در مورد دختران به کار می
رفت، در مورد دختر امروزي به کار برد و در عین حال انتظار داشت که دختر امروز با همان نگرش و برداشت دختر دیروز از
زندگی و اجتماع، زندگی کند. تربیت دیروز براي دختر امروز او را دچار سرگردانی و حیرت میکند و 1- زن در عصر جدید، ص
14 موجودي انسانی کرامت قائل است چرا که خالق، او را صاحب کرامت میداند). اگر دیروز عروسک فقط به خانه و خانواده تعلق
داشته، امروز عروسک به اجتماع تعلق دارد. اگر دیروز عروسک فقط در دست چند نفر قرار داشت؛ آن هم کسانیکه به او تعلق
داشته اند و او نیز به آنها تعلق داشته؛ امروز عروسک هایی وجود دارد که در دست چندین نفر ناکس قرار دارند؛ آن هم کسانیکه
خارج از قواعد نظام خلقت و اجتماع و به شکل کاملًا غیر انسانی با عروسک بازي میکنند، چرا که زن را به عنوان همان کالا نیز از
راهش بدست نمی آورند بلکه آن کالا (زن) را غصب میکنند. اگر دیروز عروسک تحت شرایط و قواعدي خاص به فرد معینی
تعلق داشت امروز عروسک بدون هیچ نظامی به افراد غیرمعین تعلق دارد، و این بود نتیجه ي اسف بار تقلید از فرهنگ بیگانه. حال
خود قضاوت کنید، آیا عروسک دیروز در شرایط انسانی تري بود یا عروسک امروز؟ آیا به جز تفاوت در تعداد کسانی که با
عروسک بازي میکنند تفاوت دیگري در سرنوشت عروسک رخ داده است؟ (عروسک دیروز در دست یک نفر بود و عروسک
امروز در دست عده اي که فقط قصد بازي دارند). دکتر و. د. کوچکتف و دکتر و. م. لاپیک در کتاب“ روانشناسی تربیت جنسی“
کودکان و نوجوانان می نویسند: ” نسل نوجوان حق ندارد کورکورانه از رویه ي جوانان کشورهایی که همه زندگیشان بستگی به
نفع شخصی و سکس دارد تقلید کند“. ایشان در ادامه می نویسند:“ فقدان تربیت جنسی صحیح در خانواده بعنوان نتیجه ي عدم
کمرویی احساسات آنها را بیدار می کند و بزودي احساس جنسی زودرس بوجود می آید و در اینگونه موارد می گویند: آشنایی با
میل جنسی آغاز شده است متأسفانه این آشنایی پس از برطرف شدن میل از بین می رود و اثري غیر از پشیمانی و تأثر بجاي نمی
گذارد“. و در تعریف کمرویی می گویند:“ کمرویی عبارت از مهارت در نگهداري خویشتن در اجتماع به صورت شایسته و
متواضع و خوددار است. کمرویی در گفتار و در طرز لباس پوشیدن و رفتار و حرکات انسان ظاهر می شود“. پرورش حجب و
کمرویی را نباید کوچک و بی اهمیت شمرد. این جنبه ي جدي تربیت جنسی است و با تشکیل این صفت احساس عمیق احترام و
صفحه 21 از 37
عفت در برخورد با جنس مخالف آغاز می گردد. کودك از سالهاي اول زندگی روابط پدر و مادر خویش را با یکدیگر مشاهده
می کند. آیا ممکن است هنگامیکه مادر پیوسته پسر کودکستانی خود را در وان می شوید یا از وي می خواهد که پشت او را
صابون بزند معمولی به حساب آورد؟ آیا می توان رفتار پدر و مادر را وقتی که در هواي گرم تابستان با پسر کودکستانی شان بازي
می کنند و کاملًا لخت اند (یا نیمه عریان اند) کوچک و بی اهمیت شمرد؟ ظاهراً به نظر این پدر و مادران پسربچه چهار ساله هنوز
خصوصیات شکل همسرشان را درك نمی کند اما هنگامی تأسف می خورند که پسربچه شان به طور غیرمترقبه می پرسد (یا از
خود سؤال می کند) چرا مال نادیا (اسم دختر) مثل مال من نیست؟ و بعد بسته به سن و رشد کودك تمایل بیشتري به دختران پیدا
می کند. باید گفت حفظ کودك از مشاهده ي چنین صحنه هایی فوق العاده مهم است. فقدان کمرویی در پدر و مادر و عدم
مواظبت از رشد جنسی معمولی سبب تمایل جنسی پیش از وقت در کودك می شود. کمرویی خصوصیتی است که از تماس جنسی
پیش از موعد جلوگیري می کند و باعث حفظ شرافت دختر و پسر می شود. دوستی میان پسر و دختر از نظر این روانشناس اعتماد،
نجابت، راستی و ادب در روابط میان دختران و پسران و گوشزد کردن اشتباهات و عدم شایستگیها و متقاعد کردن وي در صورت
لزوم و تغییر رفتار زشت و برطرف کردن بی بند و باري و حفظ منافع همدیگر و... است. دوستی در نظر این روانشناس یعنی شروع
براي زندگی مشترك، یعنی نامزدي، یعنی ازدواج، حالا خودتان قضاوت کنید آیا در نظر شما هم دوستی این معنی را می دهد یا....
لازم میدانم یادآوري کنم“ آنکه مرد را تربیت می کند خود زن است اگر زن خود را بهتر بشناساند و شناسایی صحیحی از خود به
مرد بدهد، مطمئناً بسیاري از مشکلات امروز حل می شود“. تقسیمی که ما از انواع دختران، در مواجهه با این موضوع (بدحجابی)
ارائه میدهیم، بدین شرح است: گروهی به خاطر حس دیگردوستی آنطور رفتار می کنند که دیگران می خواهند. گروهی به خاطر
فقر و از روي ناچاري باید اینطوري رفتار کنند تا مشتري پیدا کنند، گروهی به خاطر ثروت، ثروتی که از سر و پایش بالا می رود
نمی دانند چه کنند؟ این گروه بیشتر به خاطر ضعفی که از نظر روحی - روانی دارند، بعبارتی به خاطر کمبود محبت در خانواده
دست به چنین اعمالی می زنند. و گروهی ساخته می شوند تا این چنین رفتار کنند. و اما خطرناکترین گروه در نظر ما این گروه
آخر است، گروهی که توسط عوامل خطرناك خارجی و داخلی، آنانکه سود خود را در این می دانند، که جوانان را به این حس
شهوانی مشغول کنند، دختران را تشویق به بدحجابی می کنند، تا حس شهوت پسر تحریک شده و دختر و پسر مشغول همدیگر
شوند. دخترانی که بوسیله ي سرمایه داران تطمیع می شوند تا بدحجابی را ترویج کنند (که البته این دختران شاید از فقر این کار را
می کنند) لباسهاي بدن نما بپوشند لباسهاي کوتاه بپوشند و در سطح شهر بچرخند تا آن لباس مد شود و شاید بتوان گفت سرچشمه
ي انحراف از همین جاست. ضعف فرهنگی و تربیت خانوادگی در هر چهار گروه وجود دارد، چرا که در حال حاضر نیز در کشور
ما هستند، کسانی که دچار چنین انحرافاتی نشدند. در برخورد با هریک از این چهار گروه راه حلهاي متفاوتی باید اندیشید: اگر
نمی توان چشمه و سرچشمه را خشک کرد و از بین برد، باید به مردم تعلیمات درست و فرهنگ رسانی صحیح صورت گیرد؛ تا
مردم از این چشمه آب نخورند و خودشان را با آب این چشمه نجس نکنند. 5) بازگشت به ارزشهاي متعالی جامعه که براي
پیشرفت فرد و جامعه مفید هستند. اجتماع باید به طرد دختران هنجار شکم و پذیرش دختران پایبند به ارزشها بپردازد: با توجه به
اینکه“ زن هر چه را که دیگران خوش پندارند خوب و پسندیده شمرده و تابع آن می شود“. 1 اگر اجتماع و به خصوص مردان به
سمتی بروند که به جاي توجه به بد حجابی با برگشت به اصول و ارزشهاي اجتماعی و دینی از آن متنفر شوند و در عوض از
حجاب و محجبه تعریف و تمجید کنند مسلمأ زنان و دختران به سمتی میرونند که دیگران (اجتماع و به خصوص مردان) خوب و
پسندیده میدانند. چرا که، همانطور که گفته شد از جمله عواملی که سبب بروز این رفتار میشود مقبولیت اجتماعی آن بالاخص در
نزد مردان است. آنچه باید در اینجا گفته شود این است که: ،، از آنجا که در این پاسخ، رفتار فبرد ناشی از رضایت درونی نیست،
با از میان برداشتن عامل پاداش و تنبیه آن پاسخ نیز متوقف می گر د د“. اگر این رفتار در نزد مردان و اجتماع مقبولیت خود را از
صفحه 22 از 37
- دست دهد و خریداري نداشته باشد مسلماً ین رفتار کمتر خواهد شد چرا که اگر تقاضا نباشد عرضه اي صورت نخواهد گرفت. 1
2- روانشناسی اجتماعی، ص 33 به علت ارتباط فوق العاده ي عشق و علاقه و میل تصاحب و تصرف است که روح زن، ص 73
مرد زنی را بیشتر دوست میدارد که کمتر به او دست یابد. 1 چرا که ” ادب جفتجویی عبارت است از حمله براي تصرف در مردان
و عقب نشینی براي دلبري و فریبندگی در زنان“. 2 شیر آن زمان از شکار خود لذت میبرد، که خود به طرف شکار حمله کند، نه
اینکه شکار به طرف او بیاید و خود را تقدیم کند، این قانون طبیعت است. در کتاب“ هنر زندگی کردن“ آمده است:“ تعقیب
چیزي که از ما میگریزد و فرار از چیزي که خود را در اختیار ما میگذارد حالتی طبیعی است که اثبات وجود آن استدلال نمی
خواهد“. 3 ”مرد در نیاي عشق امیدوار است که قلب زن براي نخستین بار بر روي او گشوده شده و او اولین و آخرین کسی باشد که
در آن آستانه مرموز راه یافته است ولی زن آرزومند است که آخرین و تنهاترین کسی باشد که در قلب مرد رسوخ کرده و در آن
-4 2-هنر زندگی کردن، ص 57 1-مسأله ي حجاب، ص 70 1- روح زن، ص 168 پناهگاه نیاز براي همیشه جا و قرار گیرد“. 4
روح زن، ص 192 ویل دورانت می نویسد:“ حیاء و عفت در زن یکی از بهترین صورتهاي تعالی معنوي عشق است و گاهی بر
عمیق ترین انگیزه هاي نفسانی غالب می شود.“ 1 خانم اوریزان ماردن نیز می گوید: ”مرد فطرتاً طالب دختري است که مانند بنفشه
محبوب و سلیم الطبع و در عین سادگی و عفاف داراي کمال لطف و دلبري باشد. زنی که داراي صفات و ملکات فاضله بوده و نام
زن شایسته اوست هرجا و به هر حالت که باشد مورد تقدیس و احترام مرد واقع می شود“. 2 ویکتور هوگو می گوید:“ اصولًا هر زن
عفیف، زیبا و دلپسند است، وجاهت توام با وقار و عفت به زن قدرتی می دهد که قوي ترین مردان را یاراي مقاومت در برابر او
نیست، بلکه آنها را به خضوع و تعظیم در مقابل خویش وادار می سازد“ 3 از منظر دکتر وندي شلیت،“ جامعه یک اعتقاد مهم را
فراموش کرده و آن احترام به یک فضیلت خاص است. اندوهی که زنان جوان را در برگرفته، نماد جامعه اي است که احترام به
پاك دامنی زنانه را از دست داده است“. 4 شلیت تن ندادن به امور عرفی نادرست اجتماعی را مهم می داند و می نویسد:“ اگر آن
چه خودت می خواهی با آن چیزي که اطرافیان تو می گویند تفاوت زیادي دارد، باید در یک نقطه معین تمام 1- لذات فلسفه، ص
4- فمینیسم در آمریکا تا سال 2003 ، ص 19 3-مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 110 -2 مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 108 133
خواسته هاي خودت را براي به دست آوردن رضایت آنان کنار بگذاري... اما اکنون دیگر وقت آن رسیده که پاك دامنی جنسی
مجدداً علام موجودیت کند. پاك دامنی نه تنها باعث ایدز نمی شود، نه تنها از نظر اخلاقی درست است، بلکه از نظر ایجاد رضایت
در روابط جنسی نیز از بی بند و باري بسیار هیجان انگزتر است. ما فکر می کردیم می توانیم همه چیز و همه کس را داشته باشیم،
اما در واقع چیزي براي ما باقی نماند. شعارهاي دهه 60 این بود که اگر در مورد چیزي احساس خوبی داري آن را انجام بده و وقتی
آن کار را می کردیم دیگر در مورد آن احساس خوبی نداشتیم. ما گمان می کردیم دست کشیدن از ملاحظات اخلاقی، باعث رها
شدن نیروي شهوانی از بند می شود، اما این کار درواقع باعث تباهی آن شد.“ 1 بانو ایزنهاور، همسر یکی از رؤساي جمهوري اسبق
اگر امروز عروس بودم“ نگاشته است، که در آن می نویسند“ همسر بودن » آمریکا در نشریه ي“ زن امروز“ مقاله اي تحت عنوان
بالاترین مقام و رتبه ایست که زن در زندگی تحصیل می کند... اگر من هم اکنون دوشیزه ایی بودم که تازه پا به خانه شوهر
میگذارم عیناً همان کاري را می کردم که در آغاز زناشویی خود انجام دادم (انجام وظایف زناشویی)“ ایشان در ادامه بیان می
دادند که اگر زن حتی با خود فکر کند که کار صحیح آن است که در خارج براي خود شغلی دست و پا کند تا پول خوبی به
دست آورد و در میان مردم به سر برد... بدیهی است باید بداند که اگر به این وسوسه ي دل گوش 1- فمینیسم در آمریکا تا سال 3
2، ص 62 و 63 ندهد اجر و پاداش بیشتري از زندگی می برد اما اگر تسلیم این هوس شود، چیزي که فرضاً 20 سال بعد 0 0
نصیبش خواهد شد، دل خوشی است که به سابقه ي خدمت خود دارد و خانه ي بی روحی (اگر خانه ي شوهر مانده باشد) که شما
6) لزوم 1- آیین شوهرداري، ص 161 و 162 و شوهرتان بر آن نام کانون گرم خانوادگی و زناشویی نمی توانید، بگذارید“. 1
صفحه 23 از 37
بوجود آوردن یک خودباوري در زنان و دختران و تقویت حس اعتماد به نفس در جنس مؤنث: پل ژاگو می نویسد:“ شخصی که
در جستجوي تحسین و تمجید است پیوسته براي بدست آوردن یک رضایت و خشنودي منفی یعنی مورد تصدیق و تحسین قرار
گرفتن، بی جهت قواي خود را به هدر می دهد، تضییع قواي روحی بر اثر افراط در تلاش براي جلب ستایش و تحسیم دیگران
موجب اختلال قواي دماغی و کاهش سطحی نیروي روانی می گردد و شخص را بر آن می دارد که برخلاف مصالح خود سخن
بگوید. بقول سادلر:“ اصولًا تحصیل احترام و توجه دیگران چندان مهم نیست، بلکه در خور احترام و توجه بودن مهم است. لذا هر
وقت احساس کنید به مراتب بالاتر از تصور اطرافیان نسبت به خود هستید رضایت شما نسبت به خود عمیق تر می شود“ 1 پس شاید
بتوان گفت یکی دیگر از راهها در جواب چه باید کرد؟ بوجود آوردن حس اعتماد به نفس و تقویت آن در جنس مؤنث می باشد.
اعتماد به خود و توانایی هاي خود در کنار این مطلب که من فقط باید به یک نفر تعلق داشته باشم، فردي که به قول چارلی چاپلین
روح عریانش را دوست دارم نه ظاهر ریاکارانه اش را، به جنس مؤنث کمک میکند تا در جستجوي تحسین دیگران نباشد و کاري
را که دیگران دوست دارند به خاطر دوست داشتن آنان انجام ندهد؛ بلکه تلاش کند تا کاري را که خود دوست دارد؛ به بهترین
-1 مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 11 وجه ممکن انجام دهد تا تحسین دیگران را به خاطر آنچه خود دوست داشته برانگیزد.
دکتر ناتانیل براندن پدر جنبش خود باروري مینویسد:“ زمانی که یک زن از سطوح مطلوبی از خودباوري برخوردار است، گرایش
به رفتار مناسب با دیگران داشته و همچنین نیاز به رفتار خوب از سوي دیگران نسبت به خود دارد. او حد و مرزهایش را به روشنی
می شناسد و می داند که چه چیز در رفتار فرد منتخب او قابل قبول و چه چیز غیرقابل قبول است. او رفتار ناپسند را صرفاً بدلیل
اینکه عاشق است، نمی پذیرد“. 1 وقتیکه مقام اجتماعی زن ثابت گردید و وسائل دیگري مانند وصول به مقامات مذهبی یا
همکاري در کاوشهاي علمی (مدارج عالیه تحصیلی پستهاي عالیه رسمی کشوري و...) براي خودنمائی و ابراز لیاقت در دسترس او
گذاشته شود دیگر به لباس و زینت خود علاقه و اشتیاق چندانی ابراز ننموده و راه خودنمایی را تغییر می دهد. 2 دکتر اریک فروم
می نویسد:“ مادام که معتقد باشیم آرمان و مقصود ما در بیرون از ما است، در بالاي ابرها و یا در گذشته و آینده است به بیرون از
1-راهنمایی براي خودباوري زنان، ص 22 خود متوجه خواهیم شد و کمال را در جایی جستجو خواهیم کرد که پیدا نمی شود“. 3
7) مبارزه با بی بندو باري در عین احترام به آزادي قانونی و عرفی 3- انسان براي خویشتن، ص 271 -2 روح زن، ص 35 و 36
اشخاص، چرا که بی بندوباري به سوء استفاده از حق و تجاوز به حقوق دیگران می انجامد: دکتر الکسیس کارل در کتاب“ انسان
موجود ناشناخته“ آنجا که از تأثیر امور جنسی در انسان و غریزه ي شهوت سخن می گوید، چنین می نویسد:“که باید قانون و
مقررات جلوي آزادي بی حد و حصر این غریزه را بگیرد وگرنه نظام عمومی به هم می خورد“. 1 دوام هر جامعه ایجاب می کند
که اعضاء آن به قوانینی که براي تولید و زندگی لازم است گردن نهند. 2 دکتر وندي شلیت با اشاره به مشکلات جامعه امروز می
بدیهی است که وقتی اجازه دادیم هرکاري آزاد باشد، آزار جنسی، مزاحمت ها و تجاوز به عفت هم افزایش پیدا می کند. »: گوید
3 منتیسکو می گوید:“ آزادي یعنی انسان حق داشته باشد «. جامعه اي که علیه شرم و حیا اعلام جنگ کرده، دشمن زنان است
هرکاري را که قانون اجازه داده انجام دهد و آنچه را که قانون منع کرده مجبور به انجام آن نباشد لذا اگر مرتکب اعمال خلاف
3.فمینیسم در 2- انسان براي خویشتن، ص 262 1- انسان موجود ناشناخته، ص 268 قانون شود دیگر آزادي نخواهد داشت.“ 4
4- مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 237 وي می نویسد:“حد اعلاي آزادي آنجاست که آزادي به 2، ص 27 0 آمریکا تا سال 03
حد اعلا نرسد.“ 1 باید کسانی که میتوانند و قدرت و وسایل آن را در اختیار دارند، براي جلوگیري از فراموش شدن این ارزش
مسلم و برخورد با هنجارشکنان در عین احترام به حریم افراد که قانون و عرف براي آنها شناخته است و براي جلوگیري از اینکه این
بی بند و باري به سوء استفاده از حق تبدیل نشود و به حقوق دیگران لطمه وارد نکند، وارد عمل شوند. 1- مقدمه اي بر روانشناسی
8) کنترل سینما و بازیگران آن و همچنین خوانندگان داخلی و برخورد با هنجار شکنان: از آنجا که یکی از مهمترین زن، ص 238
صفحه 24 از 37
عوامل این بدبختی، در جوامع سینما و بازیگران آن می باشند، باید در پی اصلاح سینما بر آمد، باید علاوه بر سینما و در کنار سینما
بسیاري از فعالیتها که به هنر و فرهنگ مربوط می باشند بالاخص فعالیتهاي سمعی- بصري، اصلاح گردند. خواننده اي که به هر
علت شاید اگر نگویم با سوء نیت ضربه زدن به بنیان و فرهنگ جامعه، اما براي فروش بیشتر کاست خود، از دختران و زنان استفاده
میکند؛ عوامل ساخت یک فیلم سینمایی که به هر علتی بالاخص فروش بیشتر فیلم خود، از تصویر بازیگران زن استفاده میکنند؛
انواع پوسترهایی که از بازیگران سینما چه زن و چه مرد در سطح بازار در حال پخش شدن است. اما سینما و کارگردان از هیچ
اهرمی براي در فشار قرار دادن آنها استفاده نمی کند (حداقل در فیلمهاي خود از آنها استفاده نکنند). بازیگري که تابعیت ایران
اسلامی را یدك می کشد و بازي اوحتماً در نظر بیگانه معرف فرهنگ کشور و ملت ما می باشد. و در کنار این افراد، برخی از
بازیکنان فوتبال قوز بالا قوز هستند. همه و همه، خواسته یا ناخواسته، دست در دست هم داده اند، تا من و تو را از آنچه که باید
باشیم دور کنند و به آنچه می خواهند، نزدیک سازند. 9) برخورد با دید نگرشِ وسیله اي به جنس مؤنث، براي فروش بیشتر، توسط
بازار عرضه و تقاضاي کالا: در جهت گیري بازاري انسان با نیروهاي خود به منزله ي کالاهاي بیگانه شده از او روبه راست. او
همراه با نیروهایش نیست، و آنان نیز چهره پنهان می کنند زیرا آنچه اهمیت دارد موفقیت وي در روند فروش آنهاست نه درك و
فهم خویش در روند به کار بردن آنها. نیروها و آنچه آنها بوجود می آورند بیگانه می شوند، چیزي متفاوت از خود شخص، چیزي
براي دیگران براي قضاوت و بهره برداري، بنابراین احساس هویت وي مانند منزلتش لرزان شده و چنین هویتی می شود“ من همانم
که شما می خواهید“ نه خودم. 1 انصافاً کمی فکر کنید، چرا در بازار کار، اغلب مغازه دارها (اعم از خدمات کامپیوتري، ویدیو
کلوپها، بوتیکها و حتی سوپر مارکتها و...) مطبها و دفاتر پستی و همه و همه، باید کارگر و منشی خانم استخدام کنند، آن هم با
حقوق کم. چون این افراد به فکر فروش بیشتر هستند و به کارگر و منشی خانم به شکل یک وسیله براي جلب مشتري بیشتر نگاه
می کنند. راههاي مختلفی براي برخورد با این نگرش، در عین احترام به اینکه اگر بعضی از خانم ها دوست دارند در بازار کار
کنند، با مشکل روبرو نشوند، وجود دارد. 1- انسان براي خویشتن، ص 89 هر کسی باید به اندازه ي عرضه و توانمندي خود در
جامعه مطرح باشد و نان کار آمدي خود را بخورد، حجاب این فرصتها را به زنها می دهد تا بتوانند توانمندي هاي خود را به رخ
دیگران بکشند. اگر حجاب وجود نداشته باشد زنها جسم خودشان را بعنوان توانمندي مطرح می کنند، یعنی نان فیزیک جسمی
خود را می خورند و این باعث می شود که جنس زن نتواند بعنوان یک شخص ارزشمند، توانایی هاي خود را به رخ دیگران
بکشد. این همان تفاوت نگاه جنسی و نگاه فرهنگی به زن است. به نظر می رسد این به زن نگاه فرهنگی دارد. 1 دختران و خواهران
ما باید بدانند که ارزش آنها را تنها کسی میداند که دوست داشته باشد، براي همیشه در کنار آنها باشد، فردي که هدفش سود
جویی از او نیست و تشخیص این امر نیز به نظر کار سختی نمی آید، فرق است، بین رابطه ي صحیح و غلط، من نیازي به توضیح
بیشتر نمی بینم. به عقیده ي ویلیام جیمز:“ حیاء امري غریزي نیست بلکه اکتسابی است؟ زنان دریافتند که دست و دلبازي مایه ي
طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند“. 2 خانم گاندي می گوید:“ اي زنان! اگر آرایش کردن شما تنها به
1-حجاب در اندیشه و منظور جلب شهوت مرد است، از این کار خودداري کنید و زیر بار چنین خفت و خواري نروید.“ 3
3- بهشت جوانان، ص 264 ویلیام جمیز فیلسوف معروف آمریکاي می گوید:“ حیا و 2- لذات فلسفه، ص 128 عمل،ص 10
خودداري طریفانه ي زن غریزه نیست، بلکه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند که عزت و احترامشان به این است که به دنبال مرد
نروند، خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دور نگه دارند، زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود
یاد دادند“.عفت و حیاء و پوشش (حجاب) تدبیري است که خود زن با نوعی الهام براي گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود
در برابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطري نقطه ضعف مرد را در نیازي یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است و مرد
را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. در طبیعت جنس نر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده
صفحه 25 از 37
است. زنانی که عفت و حیاء خود را به قیمت ارزان می فروشند و به اسم فرهنگ از لباسها و فرهنگ بیگانه پیروي می کنند در
زندگی و بخصوص در امر ازدواج کمتر موفق می شوند. بی حجابی و بدحجابی و آزادي بدون قید و شرط چنین زنانی باعث فرو
پاشی کانون خانوادگی می شود زیرا در چنین نظام و جامعه اي است که اساس خانواده بر پایه ي غریزه ي جنسی بنا می گردد و
چون غریزه ي جنسی بعد از مدتی فروکش می کند، مسائل دیگري از قبیل نداشتم توافق اخلاقی و مشکلات خانوادگی بروز می
کند که در نتیجه منجر به طلاق می شود. هنگامی که زن با اندام عریان یا نیمه عریان و آرایش و خودنمایی در جامعه ظاهر شود
چون زن ارزش خود را در این امر قرار می دهد طبیعی است که براي پاسخ به تقاضاي جامعه باید هر روز آرایش و خودنمایی خود
را بیشتر کند چنانکه وضعیت جوامع غربی نسبت به گذشته نشان دهنده ي همین مطلب است. آرایش و خودنمایی زن نه تنها باعث
انحراف جوانان می شود بلکه از پیشرفت کارها نیز جلوگیري می کند. وقتی یک زن با چنین خصوصیاتی در محل کار و تحصیل
حاضر شود یکی از دلایل توجه مردان را به خود جلب می کند و باعث می شود که مردان نتوانند تمرکز کاري داشته باشند و خود
او را نیز راحت نمی گذارند تا به کارش بپردازد. زن در چنین حالتی ارزشهاي والاي خود را از یاد می برد و به جوانی و زیبایی اش
ارزش می دهد و به این ترتیب وسیله اي می شود براي اشباع هوسهاي سرکش انسانهاي آلوده و نابکار و خود را تبدیل به عروسک
می کند که هرکس به وسیله اي و با نیرنگی با او بازي می کند و هوس خود را خاموش می کند. ویل دورانت می نویسد:“ آنچه
بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می شود، زیبایی به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضا، ضعیف و با منع و جلوگیري، قوي
می گردد، خودداري از انبساط و امساك در بذل و بخشش، بهترین سلاح براي شکار مردان جوان است، مرد جوان به دنبال
چشمان پر از حیاست و بی آنکه بداند حس می کند که این خودداري ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می دهد“. 1 آلفرد
هیچکاك می گوید:“ من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمی پر هیجان باشد به این معنی که ماهیت خود را کمتر نشان دهد و براي
کشف خود مرد را به نیروي تخیل و تصور زیادتر وادارد، باید زن پیوسته بر همین شیوه رفتار کند یعنی کمتر ماهیت خود را نشان
دهد و بگذارد مرد براي کشف او بیشتر به خود زحمت دهد“. 2 ویل دورانت می نویسد:“ دختر امروز خود را با جسارت تمام از
دست لباسهاي محترمانه اي که مانع از دست دادن حیاء و عفت بود رهانیده است و دامنهاي کوتاه بر همه ي جهانیان به جز خیاطان
نعمتی است و تنها عیبشان این است که قدرت تخیل مردان را ضعیف تر می کنند: شاید اگر مردان قوه ي تخیل نداشقه باشند، زنان
نیز زیبا نباشند“. 3 در جامعه اي که زن خود و ارزشهاي خود را به قیمت ارزان در خدمت مرد قرار میدهد طبیعی است که مرد در
چنین جامعه اي با خاموش شدن شهوتش دیگر میلی به تشکیل خانواده نشان نمیدهد. خانم موراتا می گوید:“لطف زن به محجوبه
2- همان، بودن او است. اصولاً طبع هر انسانی طالب کشف تنوعهاست، وقتی زنان به شکل امروزي 1-مسأله ي حجاب، ص 70
3- لذات فلسفه، ص 157 مکشوفه باشند چیزي براي جلب توجه مردان باقی نمی گذارند، هر چیز با اهمیتی با چندین بار ص 73
رویارویی اهمیت خود را از دست می دهد“. 1برتراندراسل می نویسد:“ از لحاظ هنر مایه ي تاسف است به آسانی بتوان به زنان
دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیرممکن گردد“ 2 آري به قول شاعر:که گر گُل نبوید ز
اگر اعضاي نهانی انسان را در معرض عام »: رنگش مگوي کز آتش نجوید کسی آبجوي ویل دورانت در جاي دیگر می نویسد
تشریح می کردند، توجه ما به آن جلب می شد، ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می گردید“. و چیزي که به معرض نمایش
گذاشته شد به تدریج ارزش واقعی خود را از دست خواهد داد. مرد در عمق روح خویش از ابتذال زن و تسلیم و رایگانی او متنفر
است. مرد همیشه عزت و بی اعتنایی زن را نسبت به خود ستوده است. و به قول برتراندراسل:“ در جایی که اخلاقیات کاملًا آزاد
2- همان، ص 265 اثر باشد، انسانی که بالقوه ممکن است عشق شاعرانه اي داشته باشد عملا بر 1-بهشت جوانان، ص 263 و 264
موفقیتهاي متوالی به واسطه ي جاذبه ي شخصی خود، ندرتاً نیازي به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت“. 1 امروز یکی
از بزرگترین مشکلات کشورهاي اروپا و آمریکا کمبود عشق در روابط زناشویی است. اولین قربانی آزادي و بی بند و باري زنان و
صفحه 26 از 37
مردان در این کشورها و مقلدان آنها، عشق و احساسات عالی است. در جهان امروز هرگز عشقهایی از نوع عشقهاي شرقی از قبیل
عشقهاي لیلی و مجنون و خسرو و شیرین رشد و نمو نمی کند. از این داستانها می توان فهمید که زن بر اثر دور نگهداشتن خود از
دسترسی مرد تا کجا مقام خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد به آستان خود فرود آورده است.هیچ کسی به نام آزادي
دیوار خانه ي خود را برنمی دارد و شبها در حیاطش را باز نمی گذارد چون خطر دزد جدي است. هیچ صاحب گنج و گوهري هم
از ترس ربوده شدن جواهرات خود، آنها را در معرض دید قرار نمی دهد و... پس اگر به دور خانه حصار می زنیم و جواهرات خود
را در صندوقچه نگهداري می کنیم از خطر دزدان در امان خواهیم بود. زن به خاطر ارزش و کرامتی که دارد باید محفوظ بماند و
خود را به حراج نگذارد و در بازار سوداگران شهوت خود را به بهانه ي چند نگاه و لبخند ارزان نفروشد. گوهر عفاف و پاکی، حیا
و داشتن زیبایی کمتر از طلا و پول و... نیست. پس برداشتن حصار خانه و قرار دادن طلا و جواهرات در معرض دید و بی حجابی و
بدحجابی 1- مساله حجاب، ص 73 نشانه ي تیره اندیشی است نه روشنفکري، علامت جاهلیت است نه فرهنگ. (مروارید زن باید
در صدف حجاب و حیاء محفوظ بماند) پیروي از فرهنگ و مدهاي بیگانه بخصوص در نحوه ي لباس پوشیدن انسان را تبدیل به
یک موجود مصرفی می کند، موجودي که چون گذشته ي خود را نمی شناسد تبدیل به یک مقلد و پیرو می شود. شاید بتوان
گفت که هدف غرب و مبلغان آنها و بخصوص سرمایه داران از توسعه ي بی حجابی و بدحجابی در جوامع این است که آنها را به
مصرف کنندگان خود تبدیل کنند. اگر زن به خاطر زیبایی و مال و مقام مورد علاقه قرار گیرد با از دست دادن این صفات علاقه
هم از بین می رود. پسري که به خاطر زیبایی با دختري ازدواج می کند اگر بعد از مدتی دختر زیباتري را دید اولی را رها می کند
و به سراغ دومی می رود. در این گونه موارد علاقه به زن به خاطر زندگی و نتیجه نیست بلکه به خاطر مال و مقام و زیبایی است و
چون این صفات تحول یافت و تغییر پیدا کرد این امر باعث کشمکش و شاید هم طلاق می گردد. جنس مؤنث براي جلب توجه
مردان روي ضعفی که در وجود مردان است دست گذاشته اند که اگر نگویم غریزه اي مادي است، اما غریزه اي است که بعد از
رفع عطش و خاموش شدن دیگر نیازي به عامل ندارد تا دوباره تشنه شود و روشن گردد. درست مثل این است که ما بخواهیم توجه
ي کودکی را به خودمان جلب کنیم و براي این کار به او شکلات بدهیم و کودك نیز براي گرفتن شکلات، نزد ما بیاید، اما بعد از
گرفتن شکلات و خوردن آن ما را فراموش میکند تا اینکه ما دوباره به طریقی به او ابراز محبت کنیم. حال اگر در زمان واحد ما به
او شکلات تعارف کنیم و دیگري به او یک چیز بهتر از شکلات مثلًا بستنی تعارف کند این کودك نزد کدامیک از ما دو نفر می
آید اگر بخواهد یکی را انتخاب کند، دیگر سراغ شکلات نمی رود، اما میتواند با زیرکی شکلات را بگیرد و بعد برود و بستنی را
نیز بگیرد چرا که او فقط می خواهد میل خود به خوردن را خاموش کند. (البته قیاس مسئله ي شهوت به مسئله ي خوردن، صحیح
نمی باشد، اما ما با ذکر مثال قصد شفاف سازي داریم) از نظر روانشناسان“ نقش جنسی“ عبارت از خصوصیات و وظایفی است که
فرهنگ، جامعه، بزرگسالان و طبعیت زیستی از هر یک از دو جنس مرد یا زن انتظار دارد. از نظر علمی ثابت شده است که با توجه
به رشد نقش جنسی دوره ي دوم کودکی یعنی از 10 تا 14 سالگی می توان رفتار جنسی دوره ي بزرگسالی فرد را پیش بینی کرد.
خانم لمبروزو در کتاب ” روانشناسی زن“ (روح زن) می نویسد:“ عواملی مثل محبت، اسلوب زنانه (مد)، عزت نفس و فعالیت
ممکن است تغیراتی عمیق در سیر تعقل زن ایجاد کند. اگر چه علاقه به علوم نظري و انتزاعی و استدلالی در سرشت و طبیعت زن
وجود ندارد اما استعداد کافی براي فراگیري این علوم در وي موجود است و اگر عواملی همچون عشق به دیگران و فضاي موجود
در جامعه او را تحریک کند نظر او به سوي این علوم جلب شده و توفیق نیز خواهد یافت“ پرورش دادن استعدادها غیر از پردادن به
هوسها و آرزوهاي پایان ناپذیر است. در وجود هر انسانی امیال مختلفی وجود دارد که هرکدام هدف و حکمتی دارد میل به غذا
خوردن ومیل به امور جنسی، میل به قدرت، میل به خوابیدن و... همه ي این میل ها محدودند اما ممکن است زمینه ي یک میل
کاذب را فراهم کنند چندانکه اشتهاي کاذب افراد به خوردنیها نشان می دهد و یا ثمره ي آزاد جنسی و میل به خاموش کردن
صفحه 27 از 37
غریزه ي جنسی در چند دهه ي اخیر در کشورهاي مختلف ثمره هاي بد خود را نشان داده است بعضی از این میلها غالباً بصورت
یک عطش روحی درمی آیند یعنی قناعت و پایان ناپذیري ندارند مثل غریزه ي جنسی و قدرت طلبی و پول پرستی. غریزه ي
طبیعی را می توان اشباع کرد اما اگر شکل عطش روحی و تمناي کاذب به خود بگیرد اشباع پذیر نیست. میل به بی نهایت در
سرشت انسان نهفته است انسان چه در زمینه ي پول و اقتصادیات و چه در زمینه ي سیاست و حکومت و قدرت و تسلط بر دیگران و
چه در زمینه ي امور جنسی اگر زمینه ي مساعدي براي پیشروي ببیند در هیچ حدي توقف نمی کند. 1 دو تا زن را در نظر بگیرید
یکی آن زنی که بدون خود نمایی مرد را به دنبال خود می کشاند که این با نظام خلقت و طبیعت 1- آشنایی با اخلاق جنسی
هماهنگ است. یعنی زن باید همیشه براي مرد جذابیت داشته باشد، اما جاذبه اي که به معناي خود فروشی، هرزگی و ارزان فروشی
یک جنس نیست. همیشه مرد تصویري که از شخصیت زن در ذهن خود دارد، باید این باشد که وراي چیزي که الان مشاهده می
کند، ارزش بالاتري هست که در معرض دیده من قرار نگرفته است وهمان باعث می شود که از باب جاذبه ي شخصیتی به سمت
جنس مخالف برود. این را مقایسه کنید با زنی که حجاب ندارد و ظاهر و باطنش را مرد می تواند ببیند. آن جذابیتی که مرد را به
دنبال خود بکشاند به شکل سابق ندارد. بله، مرد به دلیل اینکه نگاهش تحریک می شود، براي اشباع شهوت خود ممکن است دنبال
چنین زنی بیشتر راه بیفتد، ولی نگاه شخصیتی به زن ندارد، بله نگاه او نگاه ظاهري و فیزیکی به زن است. 1 دکتر رنه گنون می
گوید:“ هر آنکس زنجیر نیروهاي وحشی صفت و سرکش ماده را بگسلد ( غریزه ي قدرت، ثروت، شهوت جنسی و... ) و آنها را
به جهان اندازد، خود به چنگ همین نیروها در هم شکسته و نابود خواهد گشت، زیرا وقتی آنها را بدون دوراندیشی به کار
انداخت دیگر خود صاحب اختیار و فرمانرواي آنها نخواهد بود، و دیگر نمی تواند مدعی باشد که جلوي سیر مرگبار این نیروها را
در همه جا و همه وقت می تواند بگیرد و بر آنها لجام زند“. 2 اگر شخصی شهوت زیبایی پیدا کند، هر روز به دنبال این است تا
2- بحران دنیاي خودش را از دیروز زیباتر کند و اگر شخص شهوت این را داشته 1-حجاب در اندیشه و عمل، ص 12 و 13
متجدد، ص 147 باشد که دیگران او را دوست داشته باشند، هر روز به دنبال این است تا بر دایره ي افرادي که در ظاهر و ریاکارانه
او را دوست دارند بیافزاید او خود به دست خود آن کاري را انجام میدهد که باعث میشود، نظر دیگران را نسبت به خود جلب کند
و مورد توجه آنها قرار گیرد، هر چند که خود میداند کارش اشتباه است. کسی که اختیار فعل خود را نداشته باشد نمیتواند آنرا
کنترل کند و در واقع این فعل است که عنان شخص را میکشد چیزي که شاید خیلی از ما به کرات احساس کرده باشیم، اینکه
میدانیم کارمان اشتباه است، اما با این حال آنرا انجام میدهیم و به قول دکتر قادر به انجام ندادن کاري نیستیم که خود میدانیم اشتباه
است. من از خود شما میپرسم آیا یک دوست واقعی در حالت طبیعی حاظر به زدن ضرر به دوستش می شود؟ (شاید در حالت غیر
طبیعی و در شرایطی که مجبور باشد چنین کاري بکند) پس چگونه میشود اسم ارتباطی که در اکثر موارد بر پایه ي سود جویی از
طرف مقابل و خاموش کردن حسی که خود بوجود آورده (غریزه ي جنسی) استوار است را، دوستی پسر و دختر گذاشت و
متاسفانه در این ارتباط این دختر است که همیشه شخصیتش به تاراج میرود؟ فقط کافی است کمی با عقل خود بیاندیشد تا به آنچه
گفته شد دست پیدا کنید؟ چرا که: چیزي که عیان است چه حاجت به بیان است در نظر ما این از هر نوع دشمنی که قابل تصور
باشد، بدتر است چرا که در این ارتباط شخصیت انسانی به تاراج میرود، عنصري که اگر بر انسانی صدق نکند آن انسان از دایره ي
انسانیت (به معناي رایج) خارج و به دایره ي حیوانیت (به معناي رایج) داخل میشود. در ادامه با ید گفت که: همانطور که عیان
است و امروزه کمتر پسري در ارتباط با یک دختر بدحجاب فکر ازدواج میکند تازه اگر چنین فکري هم به سرش بزند به خاطر
شهوتی است که در درونش بوجود آمده اما به دلایلی، حالا یا از طرف خود و یا از طرف دختر نمیتواند از طریق ارتباط نامشروع
شهوتش را ارضاء نماید، ناچاراً تن به ازدواج میدهد، ازدواجی که نتیجه اش را، آمار طلاق در چنین ازدواجهایی به خوبی نشان
میدهد. اما آمار موجود در مورد قتلهایی که ناشی از ارتباط زنی متأهل با مردي غریبه یا ارتباط مردي متاهل با زنی غریبه است، به
صفحه 28 از 37
خوبی نشان میدهد، که این ارتباطات چه نتایج اسفباري دارد؛ ارتباطاتی که در نظر ما انسانها توسط شیطان خوب جلوه میکند و آنرا
دوست داشتن پاك میدانیم؛ اما اگر با عقل خود بیاندیشیم، میبینیم که چیزي جز یک هوس زودگذر نیست. در غیر اینصورت، زن
یا مردي که در زندگی مشترك هیچ مشکلی ندارد؟ چرا باید دست به قتل همسرش بزند؟ تازه اگر زن یا مردي با همسرش مشکل
دارد، از طریق قانون طلاق بگیرد و سپس با دیگري ازدواج کند، اما چه کنیم که آنجا که شهوت داخل میشود، عقل خارج میشود و
هر جا که احساس حاکم باشد، عقل تعطیل است. (به خاطر عبرت هم که شده، سعی کردیم تا چند نمونه از پرونده هاي قتل، اعدام
و قصاص را که در ارتباط با موضوع بوده در آخر کتاب با عنوان عبرتها بیاوریم). شهوت آنچنان عیوق بندگی را به گردن انسان
میاندازد که حتی اعضاي یک خانواده نباید در ارتباطاتشان با یکدیگر و در درون خانواده همه ي حدود را نادیده بگیرند و از
نهایت آزادي به عبارتی بی بند و باري برخوردار گردند. کانت می گوید:“ عشق جنسی، معشوق را تنها به چشم یک شیء اشتها
آور می نگرد، به محض آنکه معشوق در اختیار گرفته شد و آن رغبت آرام گردید، دیگر دور انداخته می شود، مثل دور انداختن
شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این »: لیمویی که کاملًا مکیده شده باشد.“ 1 چارلی چاپلین در نامه اي به دخترش می نویسد
جهان تو را فریب دهد و آن شب است که این الماس، آن ریسمان نا استوار زیر پاي تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است... روزي
که چهره ي زیباي یک اشراف زاده ي بی بند و بار تو را فریب دهد، آن روز است که بند باز ناشی خواهد بود و بند بازان همیشه
سقوط می کنند. دخترم هیچکس و هیچ چیزي را در این جهان نمی توان یافت که شایسته ي آن باشد که دختري ناخن پاي خود را
به خاطر آن عریان کند. دخترم برهنگی بیماري عصر ماست و من پیرم شاید حرفهاي خنده آور می زنم، اما به گمان من تن عریان
2- بهشت جوانان، 2، ص 35 0 0 1-فمینیسم در آمریکا تا سال 3 تو باید متعلق به کسی باشد که روح عریانش را دوست داري“. 2
ص 265 و 266 دکتر آندره موروا در کتاب“ هنر زندگی کردن“ می نویسد: ” عشق پرشور چنان می خواهد که زن، هرچند که
1- هنر زندگی کردن، ص 60 در منظر تقرب به او غیرممکن نباشد، حد خود را با رعایت نظامات شرعی و عرفی نگا ه د ا رد“. 1
حضرت امام خمینی (ره)، زن مربی انسان و مظهر تحقق آمال بشر است و از دامن وي مرد به معراج می رود. تا آنجا که می
فرمایند:“ اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شوند ملت ها به شکست و انحطاط کشیده می شوند“، 1 در کتاب“ آزادي
یا اسارت زن“ آمده است: ” سر انجام این چهره ي مسخ شده و اسیر چنان در موقعیت استثماري غوطه ور میشود که با هر کسی که
قصد ارشاد و دادن وجدانی آگاه به آنها را داشته باشد، سرسختانه به مبارزه بر می خیزند“. 2 اما من امیدوارم که سعی و تلاش ناچیز
حقیر در بیداري نسلی که همسفرش می باشم میسر افتد، و نسل همسفر، فریاد بی صداي من، از اعماق وجودم، را بشنود و بداند،
که من با تمام وجود عاشقانه او را دوست دارم و به خاطر او فریاد میزنم و دوست دارم که او آنچه خود میخواهد بشود نه آنچه
دیگران میخواهند. بداند که عصر حاضر یعنی عصر ارتباطات، بدترین نوع بردگی را به دنبال داشته و اگر ما مواظب نباشیم به
راحتی به زیر یوغ بندگی در می آییم، بندگی براي کسی که او را نه دیده و نه می شناسیم. آري بردگی براي طرز تفکر، تفکري
که با تکرار و تلقین به ما خورانده میشود، تفکري که همه از بزرگ و کوچک، از قدرت و ثروت، از متفکر تا نادان، همه و همه
2- آزادي یا اسارت زن، ص 4 و 5 ارتباطات به ما دست در دست جهان 1-جایگاه زن در اندیشه امام خمینی (ره)، ص 12
خواهند، خوراند، و این طرج استعمار است براي کشیدن مردم به زیر یوغ بندگی خود. آنها خوب میدانند براي اینکه ملتی را به زیر
سلطه در بیاورند باید فرهنگ آن ملت را بگیرند؛ باید آن ملت را از درون بی هویت کنند؛ باید فلسفه زندگی را از آن ملت
بگیرند؛ تا مثل آنها فکر کند، تا هر چیزي را که آنها میگویند خوب است، بپذیرند؛ و آنچه که از نظر آنها بد باشد، را طرد کنند.
اما براي اینکه فرهنگ ملت را از آن بگیرند، به سراغ ملت سازها رفتند، به سراغ مربیان ملت رفتند. آري آنها جنس مؤنث را انتخاب
کردند، چون میدانستند که از دامان اوست که مرد به معراج می رود. آنها میداستند که اگر زن را فاسد کنند و اگر زن را به
کارهاي دیگر مشغول کنند، تا وظیفه ي اصلی اش یعنی انسان سازي، یعنی ملت سازي را انجام ندهد، می توانند ملت را فاسد کنند.
صفحه 29 از 37
چه کردند: تفکر آزادي و البته بی بند و باري را به ملتها ترزیق کردند؟ همه ي وسایل ممکن اعم از ثروت و قدرت و نظریه
پردازان، جامعه شناس، روانشناس و ارتباطات را به خدمت گرفتند، تا از انسان، تعریف انسان مادي را به نسلها بخوراند؛ و به این
صورت او را در خدمت شهوت درآورند، چیزي که سیري ندارد؛ تا آنها در سیر کردن شهوت خود مشغول باشند و نمایندگان
ثروت و قدرت به راحتی هر چه تمامتر و بدون هیچ دغدغه اي به کار خود مشغول گردند. آنها چادر را از سر جنس مؤنث به زیر
کشیدند: مانتوي بلند را به مانتوي کوتاه تبدیل کردند: مانتویی که نگهبان اندام بود به مانتوهاي بدن نما تبدیل شد: مانتوهایی که
کارشان نشان دادن برجستگی هاي بدن است، نشان دادن دور بازو و...: مقنعه را به روسري و روسري را به شال تبدیل کرد ند: آنها
بیکار ننشستند و همان شال را روز به روز کوتاه تر کردند تا هر روز بخش کمتري از موها را بپوشاند تا به این وسیله دختر زیبایی
موهاي خود و رنگ آنها را به نمایش بگذارد: و به همین منوال در لوازم آرایشی و کیف و کفش و... تاثیر گذاشتند: آنها جنس
مؤنث را آنچنان به این کارها مشغول کردند کا در حال حاضر تنها کارش این است که بخرد، بپوشد و آرایش کند و در کوچه و
بازار وقت بگذراند. همه ي عوامل دست به دست هم دادند، تا زنان و دخترانی بسازند، که اگر تا دیروز خود به معراج نمی رفتند،
اما مردانی را می ساختند، که به معراج بروند: امروز نه تنها خود به معراج نمی روند، بلکه مردان آنها نیز، بویی از معراج ندارد:
آري، کبوتر با کبوتر، باز با باز. اگر دیروز انسانی برده ي انسان دیگر بود، امروز انسانهاي زیادي برده ي یک طرز تفکر هستند؛
اگر دیروز برده ارباب خود را میدید، اما امروز از ارباب خبري نیست و هیچ کس ارباب خود را لمس نمیکند؛ گویا دیگر بردگی به
پایان رسیده، غافل از اینکه تنها شکل عوض شده و هیچ چیزي تغییر نکرده است. امروز خواسته ها و اندیشه ها و تلقینات خارج از
شخص است که بر او حکومت می کند و او را به بردگی می کشاند. هر چقدر علم و ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی پیشرفت
کرده به همان نسبت بردگی نیز شکل جدیدي به خود گرفته است. اما سرانجام این نمایش که نمایندگان استعمار به راه انداختند
چیزي جز نابود شدن و اعدام بخش عظیمی از انسانیت نبود؛ زن را به خدمت گرفتند تا ارزشهاي انسانی خود را زیر پا بگذارد و
بوسیله ي او مرد را بنده ي شهوت کردند؛ زن را از شخصیت انسانی به بازیچه اي براي خاموش کردن شهوت مرد و مرد را از
شخصیت انسانی به حیوانی شهوت پرست تبدیل کرد. اگر جنس مؤنث نتواند، از بزرگترین حق خود یعنی کرامت انسانی، دفاع
کند: اگر نتواند، کاري کند تا به شکل یک انسان، به شکل فرزندي از فرزندان آدم، که به آنها کرامت داده شد، به او نگریسته
شود: بدانید که دیگر حقوق و ادعاهاي فمینیستی، کشک است. چرا که تا انسانیت ثابت نشود، گفتگو از حقوق انسانی باطل است.
هر چند که ما معتقدیم اسلام ناب محمدي (ص) کلیه ي حقوق انسانی را براي تمام اعصار و مکانها پیش بینی نموده و در بطن
خود دارد.
تلنگر بیداري
امیرمؤمنان امام علی (ع) در خطبه ي 28 نهج البلاغه می فرمایند:“ پس از حمد و ستایش الهی؛ همانا دنیا روي گردانده، و وداعِ
خویش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روي آورده، و پیشروان لشکرش نمایان شده. آگاه باشید! امروز، روز تمرین و آمادگی،
و فردا روز مسابقه است. پاداش برندگان، بهشت، و کیفر عقب ماندگان آتش است. آیا کسی هست که پیش از مرگ، از اشتباهات
خود توبه کند؟ آیا کسی هست که قبل از فرا رسیدن روز دشوار قیامت اعمال نیکی انجام دهد؟. آگاه باشید! هم اکنون در روزگار
آرزوهایید، که مرگ را در پی دارد؟ پس هر کس در ایام آروزها، پیش از فرا رسیدن مرگ، عمل نیکو انجام دهد، بهره مند
خواهد شد، و مرگ او را زیانی نمی رساند، و آن کس که در روزهاي آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ کوتاهی کند، زیانکار و
مرگ او را زیانبار است؟ همانگونه که به هنگام ترس و ناراحتی براي خدا عمل می کنید، در روزگار خوشی و کامیابی نیز عمل
کنید. آگاه باشید! هرگز چیزي مانند بهشت ندیدم که خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه چیزي مانند آتش جهنّم، که
صفحه 30 از 37
فراریان آن چنین در خواب فرو رفته باشند ! آگاه باشید! آن کس را که حق، منفعت نرساند، باطل به او زیان خواهد رساند، و آن
کس که هدایت راهنماي او نباشد، گمراهی او را به هلاکت خواهد افکند. آگاه باشید! به کوچ کردن فرمان یافتید و براي جمع
آوري توشه ي آخرت راهنمایی شدید. همانا، وحشتناك ترین چیزي که بر شما می ترسم، هوا پرستی، و آرزوهاي دراز است. پس،
از این دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید“ 10 در نظر ما مهمترین عامل وجود هر ضد ارزش و بعبارتی مهمترین
عاملی که باعث میشود انسان یک ارزش را نادیده بگیرد، ضعف ایمان است. هر چند در بخشهاي گذشته از عامل فقر و ثروت
صحبتی به میان نیامد، اما، باید یکی از مهمترین عوامل این موضع را فقیر بودن و یا ثروتمند بودن، دانست. آنجا که حضرت امیر
اي فرزند ! من از تهیدستی بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر که همانا فقر، دین انسان » : (ع) در حکمت 319 چنین بیان میدارند
2- همان، 505 و در جاي دیگر می فرمایند: از دري که فقر 1-نهج البلاغه، 53 را ناقص و عقل را سرگردان و عامل دشمنی است“. 2
وارد شود، از در دیگر فحشاء، خارج می شود. ایشان ثروت را نیز عامل بدبختی دانسته و بیان میدارند:“ ثروت ریشه ي
شهوتهاست.“ (از آنجا که برخی از احادیث را اندوخته هاي ذهنی هستند، از ذکر منبع عاجزم، اما در فرصتی دیگر حتماً منابع را
ذکر خواهم کرد.) آنگاه که اعتقادات و ایمان در بانوان سست باشد تمایل به خودنمایی در آنها قوت می یابد؛ بویژه در موقعیتی
که فرد از امکانات مادي مناسبی برخوردار است. در همین باره از پیامبر اکرم (ص) جمله اي نقل شده است که مفاد آن چنین
است: زنان را لباس ساده بپوشانید تا به جلوه نمایی (درحضور شبانیه) وسوسه نشوند. گویا وجود امکانات بیشتر، فرد را خواه یا نا
خواه به ناپوشیدگی و عشوه گري سوق می دهد. 1 اما آنکه معتقد است و باور دارد که ساخته شده و مخلوق دست یک سازنده و
خالق است، باید در سی این باشد که سازنده و خالق از او چه انتظارارتی دارد: باید به دنبال این باشد، تا هدف از ساخته شدن و
خلقت خود را بیابد: در غیر این صورت باید در برابر سازنده و خالق پاسخگو باشد، چرا که سازنده و خالق هدف خود را از ساختن
و خلقت کردن بیان کرده است و او مسئولیت دارد، تا هدف را بیاید. امام علی (ع) در خطبه ي 86 نهج البلاغه میفرمایند:“ اي
بندگان خدا! آن کس که نسبت به خود خیر خواهی او بیشتر است، در 1- کتاب جلوه نمایی زنان و نگاه مردان، ص 23 برابر خدا،
از همه کس فرمانبردار است، آن کسی که خویشتن را بیشتر می فریبد، نزد خدا گناهکار ترین انسان ها است. زیانکار واقعی کسی
است که خود را بفریبد. و آن کس مورد غبطه است و بر او رشک می برند که دین او سالم باشد. ”سعادتمند کسی است که از
زندگی دیگران عبرت آموزد“ و شقاوتمند کسی است که فریب هوا و هوس ها را بخورد. آگاه باشید! ریاکاري و تظاهر، هر چند
اندك باشد شرك است و همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد، و شیطان را حاضر می کند.... 1 امروز تهاجم
فرهنگی دشمنی است که در خانه به ما حمله کرده و ما در برابر این دشمن هیچ دفاعی از خود نشان ندادیم و چه زیبا گفته است
امیر سخن حضرت علی (ع):“ فَوَاللّهِ مَا غزِيَ قَوم قَ  ط فِی عقرِ دَارِهِمِ إلاَّ ذنوا. هر ملّتی که درون خانه ي خود مورد هجوم قرار گیرد،
ذلیل خواهد شد“. 2 مطلب دیگر در خصوص امر ازدواج است: اگر ما معتقد باشیم که خداوند ما را جفت آفریده و باور کنیم که
الیل/ 3) آیا باز هم به دنبال پیدا کردن یار میگردیم، آیا دیگر نیازي به گشتن )« وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأنثَی »: خداوند خود فرموده است
2- همان، خطبه 27 ، ص 51 آنکه تعیین شده و اگر براي ما داریم، اگر براي ما نوشته باشند، حتماً نصیب ما میشود، 1- همان، 103
نوشته نشده باشد، هیچ زوري نزنیم که هیچ بدست نمی آوریم. نکته ي دیگر در خصوص این است که از قدیم گفته اند و ما نیز
تکرار می کنیم که کبوتر با کبوتر، باز با باز، یکی از اصول خلقت و قوانین طبیعت است. دقت در آیات قرآن به ما نشان میدهد که
زن پاك براي مرد پاك و زن ناپاك براي مرد ناپاك، آفریده شده است (البته این یک اصل است که استثنا پذیر است). ”الْخَبیثاتُ
لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ“ (نور/ 26 ) دقت
کمی در اطراف، تأییدي مسلم بر این آیه قرآن است. اگرزن مشکل دارد، مرد مشکل دارد و اگر زن سالم باشد، مرد هم سالم
است. لازم میدانم که ذکر کنم در موارد استثنا که یکی از طرفین با دیگري سنخیت ندارد یکی از عواملش میتواند عدم برابري و
صفحه 31 از 37
تفاوت بیش از اندازه در سطح زندگی و نوع فرهنگ پذیري و تحصیلات طرفین باشد. چندانکه در حدیث آمده که اگر مردي با
زنی زنا کند مرد دیگربا همسر او زنا خواهد کرد (نقل حدیث نقل به مضمون است و ما در فرصتی دیگر و به صورت دقیق به نظر
اسلام در باب حجاب و ارتباط زن و مرد خواهیم پرداخت) و از قدیم الایام گفته اند: چاه مکن بهرکسی اول خودت دوم کسی
نکته ي دیگر در خصوص پیروي از اکثریت است، که امروزه بالاخص در بین دختران ما مد شده است. کسانیکه که چون دیگر هم
سن و سالانشان از فلان تیپ استفاده میکنند، آنها نیز از همان تیپ استفاده میکنند. کسانیکه با جریان آب شنا میکنند. در سوره ي
انعام آیه 116 آمده است: وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِ لُّوكَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ یعنی: و
اگر از بیشتر کسانی که در این سرزمین می باشند پیروي کنی تو را از راه خدا گمراه می کنند آنان جز از گمان (خود) پیروي نمی
کنند و جز به حدس و تخمین نمی پردازند. البته این هم یک اصل است و هر اصلی استثنائاتی دارد. امام علی (ع) می فرمایند:“
آنکس که در حدود و شرایط آزادي عمل می کند، شایسته آزاد بودن و آزاد ماندن است، آن کسی که احکام آزادگی را نادیده
می انگارد، در نهایت به اسارت و بندگی برگردانده می شو د“. 1 درسی بزرگ: حضرت زینب (س) در شام خطاب به یزید فرمود:
اي پسر آن کسی که جد من اسیرش کرد و سپس آزادش نمود آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پناه پرده و مکان
مناسب قرار دهی ولی دختران رسول خدا (ص) را در حال اسیري به این سوي و آن سوي بکشانی و پرده و پوشش آنها را از بین
-1 مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 237 ببري و چهره هایشان را نمایان کنی و دشمنان آنها را شهر به شهر ببرند و بومی و غریب
به آنها چشم بدوزند و دور و نزدیک (پست و شریف) صورتهاي آنها را ببینند. ام کلثوم نیز خطاب به شمر گفت: هنگامیکه ما را به
شهر شام بردي از دري وارد کن که کمتر تماشاگر آنجا باشد تا به ما کمتر بنگرند و بگو تا این سرهاي شهداء را از بین کجاوه ها
بگرون ببرند تا مردم متوجه سرها نشوند و به ما نظر نیفکنند: زیرا ما در اثر نگاه نامحرم بسیار رنج و عذاب کشیدیم. حضرت رقیه
(س) بالاي سر پدر بزرگوارشان امام حسین (ع) خطاب به سیدالشهداء چنین گفت: پدر جان بنگر که دشمن چه بر سر ما آورده،
سرهایمان برهنه و بدون پوشش مانده است. جگرهایمان آتش گرفته و عمه ام زینب (س) را کتک زده اند. هدف این است که
بدانیم حضرت زینب (س) و ام کلثوم و حضرت رقیه (س) در بدترین شرایط و با دیدن و تحمل بیشترین عذابها (چون از دست
دادن پدر، عمو، برادر و...) به چیزي که اهمیت می دادند و از آن شکایت می کردند، برهنه شدن سرهایشان بود و این که
نامحرمان-به ایشان نگاه می کنند. 1 و اما از آنجا که یکی از معضلات جامعه ي کنونی نبود الگوي مناسب و بعبارت دقیق تر الگو
برداري غلط است، چندانکه با وجود حضرت فاطمه زهرا (س)، با وجود زینب کبري (س) الگوي امروزه 1- بهشت جوانان، ص
225 و 226 دختران الگوهاي سینمایی و ماهواره اي شده است. در پایان با عباراتی از بزرگان، هر چند عاجز از وصف صدیقه
طاهره (س) مقام شامخ این بانوي بزگوار را به قلم در می آورم: فاطمه تفسیر یاسین است و بس باغ هستی را گل آذین است و بس
فاطمه علامّه ساز مکتب است فاطمه آموزگار زینب (س) است فاطمه محبوبه ي حیّ جلی است فاطمه یکتا گل عشق علی است
فاطمه وارث همه ي مفاخر خاندانش، وارث اشرافیت نوینی که نه » گرعلی کون ومکان را لنگر است فاطمه لنگر براي حیدر است
از خاك و خون و پول،که پدیده ي وحی است، آفریده ي ایمان و جهاد و انقلاب و اندیشه و انسانیت و... بافت زیبائی از همه ي
ارزشهاي متعالی روح محمد نه به عبدالمطلب و عبدمناف، قریش و عرب، که به تاریخ بشریت پیوند خورده و وارث ابراهیم است و
نوح و موسی و عیسی و فاطمه، تنها وارث او. انَّا اَعطَینَاكَ الکَوثَر، فَصَّلِّ لِرَبِّکَ وانحَر، اِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الَابتَر اکنون یک دختر ملاك
تمام ارزشهاي پدر می شود. وارث همه ي مفاخر خانوادگی می گردد و ادامه ي سلسله ي تیره و تباري بزرگ، سلسله اي که از
آدم آغاز می شود و بر همه ي رهبران آزادي و بیداري تاریخ انسان گذر می کند و به ابراهیم بزرگ می رسد و موسی و عیسی را
به خود می پیوندند و به محمد می رسد و آخرین حلقه ي این زنجیر عدل الهی، زنجیر راستین حقیقت ” فاطمه“ است“. 1 آري باید
گفت که: براستی“فاطمه فاطمه است“. در پایان، کلام را با جملاتی زیبا از استاد شهید، مرتضی مطهري به انتها می رسانم. ایشان در
صفحه 32 از 37
کتاب شش مقاله چنین می نویسند: ” مقتضیات زمان مانند“ آزادي“ از کلماتی است که- مخصوصاً در مشرق زمین- سرنوشت
شومی داشته است و اکنون به شکل یک ابزار استعماري کامل براي در هم کوبیدن فرهنگ اصیل شرق و تحمیل روح غربی
درآمده است. چه سفسطه ها که به این نام صورت نمی گیرد و چه بدبختیها که با این تابلوي قشنگ تحمیل نمی گر د د! مشکل
عصر ما این است که بشر امروز کمتر توفیق می یابد میان این دو (مقتضیات صحیح زمان که از عقل و علم سرچشمه میگیرد و
مقتضیات نادرست و غلط زمان که از شهوت و هواي نفس سرچشمه میگیرد) تفکیک کند، یا جمود می ورزد و با کهنه پیمان می
بندد و با هر چه نو است مبارزه می کند و یا جهالت به خرج می دهد و هر پدیده ي نو ظهوري را به نام مقتضیات زمان موجه می
2- شش مقاله، ص 54 و 55 1- فاطمه فاطمه است، ص 100 شمارد“. 2
عبرتها زیاد و عبرت بگیرها اندك
نرود مرغ سوي دانه فراز چو بیند دگر مغ اندر بند پندگیر ازمصائب دگران پند تا نگیرنددگران به توپند صفحه ي حوادث روزنامه
ها و کتب انتشار یافته از پروندهاي مختومه دادگستري پر است از عبرتهایی که عبرت گیر ندارند. هدف در این قسمت ذکر نمونه
هایی از دریاي بیکران این جریانات است جریانی که سرانجامش پشیمانی و نابودي است تنها در آن دنیا و سراي باقی بلکه در
همین دنیاي فانی. در هر کدام از مواردي که ذکر خواهیم کرد نتیجه مراد است نتیجه اي که نشان میدهد در یک ارتباط غلط
همیشه بیش از یک نفر قربانی است یکی متجاوز به عنف و دیگري مدافع عنف. البته در کنار این مطالب براي کشیدن خط بطلان
بر افکار عده اي از دختران ساده ي این مرز و بوم، به ذکر پرونده هایی می پردازم که در آن متجاوز از بستگان نزدیک زن و دختر
است اما براي اینکه قبح مسئله از بین نرود از بیان آن دسته از پرونده هایی که نشان میدهد وضع از تجاوز داماد به خواهر زن و پسر
عمو به دختر عمو بدتر است خوداري میکنم (اینکه عبارت متجاوز را به کار میبریم به این خاطر است که حتی اگر امر با رضایت
طرفین باشد، فرد چه مذکر و چه مؤنث صلاحیت این ارتباط را ندارد و مقدمات را طی نکرده تا به نتیجه برسد، پس او از حریم
خود تجاوز کرده و حدود خود را نادیده گرفته است). آري به قول شاعر (مثنوي معنوي، دفتر اول) نفس انسان مثل آتش دوزخ
است که سیري ندارد و غریب و آشنا، دوست و دشمن نمی شناسد: دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست کو به دریاها نگردد
کم و کاسست هفت دریا را در آشامد هنوز کم نگردد سوزش آن خلق سوز سنگها و کافران سنگ دل اندرآیند اندر او زار و
خجل هم نگردد ساکن از چندین غذا تا ز حق آید مرو را این ندا سیر گشتی سیر گوید نه هنوز اینت آتش اینت تابش اینت سوز
71 شعبه دوم /9/ عالمی را لقمه کرد و در کشید معده اش نعره زنان هل من مزید 1) شماره دادنامه: 21582 تاریخ رسیدگی: 28
دیوان عالی کشور: در این پرونده آقاي (الف) متولد 1327 ، داراي عیال و اولاد به اتهام رابطه نامشروع و ارتکاب زناي محصن با
خواهر زن خود بانو (ب) متولد 1341 ، بدون شوهر به اتهام تمکین به عمل زنا، تحت محاکمه قرار گرفتند که در نهایت راي بر
محکومیت هر دو صادر شد و آقاي (الف) به مجازات رجم و خانم (ب) به مجازات صد تازیانه محکوم شدند. اما از آنجا که خانم
باردار شده بودند و به تازگی وضع حمل نموده بودند، اجراي مجازات ایشان یک سال به تأخیر افتاد. همیشه برداشتن هر حدي از
حدود به ضرر انسانها تمام می شود چرا که آنکه جلو آمد، دیگر عقب نشینی نمیکند؟ زیرا اگر که قصد عقب نشینی داشت، جلو
نمی رفت و حدود را نمی شکست؟ و آنکه حد خود را برداشت، دیگر قادر نیست مهاجم را به عقب براند؟ و بر این وضع اثر
بیشتري است، اگر که ما خود حدود خود را برداریم تا دیگران به حریم ما راه یابند، که دیگر حتی استثناءاً هم نمیتوانیم مهاجم را به
عقب برانیم و شاید اصلًا نخواهیم که چنین کاري بکنیم. اما منظور، در پرونده ي مذکور حدود به اندازه اي بین شوهر خواهر و
خواهر زن برداشته شده بود که شهوت در نهایت غلبه بر آنها قرار داشت تا آنجا که حتی در زمانی که همسر مرد (خواهر زانیه) در
منزل حضور داشت و خوابیده بود، این دو با تمام وقاهت و بی شرمی و بدون هیچ حیائی در مقابل او (همسر زانی، خواهر زانیه) که
صفحه 33 از 37
شاید از خواب بیدار شود، دست به عمل کثیف زنا زده اند. بله، این است قدرت غلبه ي شهوت بر انسان، این است که ما میگوئیم
اگر حدود برداشته شوند و این غریزه حیوانی گردد، دیگر غریبه و آشنا نمی شناسد، کافی است فرصتی پیدا کند تا خود را تخلیه
3 شعبه بیست و هفت دیوانعالی کشور: در این پرونده هاشم 40 ساله /2/ 475 تاریخ رسیدگی: 71 / نماید. 2) شماره دادنامه: 27
(قاتل) و شهلا 31 ساله (همسر مقتول) به دلیل اینکه حدود چهار سال با هم رابطه ي نامشروع داشتند و شوهر شهلا به آنها شک
کرده بود، وي را به قتل رساندند که هر دو محکوم به قصاص شدند. 1 همانطوریکه می بینید در این پرونده قربانی یک رابطه ي
نامشروع سه نفر می باشند، دو قاتل و یک مقتول و این شد نتیجه ي برداشتن حدي از حدود. 3) روزنامه ي مردم سالاري در یکی
از خبرهاي خود آورده بود: کشف راز مرگ دختر 13 ساله: عصر 21 اردیبهشت 1388 مأموران دریافتند که در ابتداي بلوار
مرزداران یک دختر جوان بر اثر سقوط از طبقه 6 مجروح شده و فوت کرده است. 1- قانون مجازات اسلامی در آئینه آراي
دیوانعالی کشور، حدود، جرائم خلاف اخلاق حسنه و قتل عمد در ادامه ي تحقیقات برادر دختر مدعی بود، پس از مراجعه به خانه
براي تعویض لباس به داخل اتاق رفته و متوجه حضور مرد جوان در اتاق خواهرش شد. سپس هر دو را زندانی کرد و به پدر و
مادرش تماس گرفت تا به خانه بیایند و تکلیف را روشن کنند. در این بین خواهر به بهانه ي سر کردن روسري به اتاق دیگر میرود
و برادر پس از چند لحظه متوجه سر و صداي همسایه که ناشی از سقوط خواهر به داخل حیاط بود، شد. مأمورین پس از دستگیري
مرد جوان که با دختر ارتباط داشت متوجه ي صحت اظهارات برادر شدند. هدف از بیان این واقعیت این است که، روشن شویم،
خود دختران، قادر به تشخیص این هستند که در ارتباطاتشان کدامیک غلط می باشد و این است که ما میگوییم شما (دختران) باید
( متعلق به کسی باشید و کسی را دوست داشته باشید که روح شما را دوست داشته باشد نه شهوت جسم شما را داشته باشد. 4
روزنامه ي مردم سالاري در یکی دیگر از خبرهایش آورده بود: مرد جوان 22 ساله (محمد جواد) غروب 21 فروردین 1387 زن 24
ساله و فرزند 4 ماهه اش را به خاطر ازدواج با دختر دیگري کشت و گریخت که پس از دستگیري توسط مأموران کلانتري 124 به
اعدام محکوم شد. هدف از بیان این واقعیت این است تا قدرت شهوت، قدرتی که عیان است، را نشان دهم. چرا که اگر این قصد
(قصد ازدواج با دختر دیگر) شهوانی نباشد، کدام عقل حکم میکند تا به خاطر ازدواج با فرد دیگر، دو انسان بیگناه را بکشید و
خود نیز به کام مرگ بروید. اگر شهوانی نبود چرا از طریق راههاي دیگر و از جمله از طریق قانون براي طلاق همسرش استفاده
نکرد. بله پیروي از هواي نفس بالاخره خود انسان را نابود میکند. 1 اگر برخی محدودیتهاي اخلاقی نبود به ذکر مواردي از تجاوز
بستگان درجه یک و درجه دو و سه می پرداختم. مواردي که هرچند شاید مبنی بر رضایت طرفین باشد، اما رضایتی که ناشی از
قدرت شهوت بوده چرا که آنکه را قدرت شهوت بر او غلبه کرد عقل نباشد و وقتی عقل در کار نباشد، قدرتی براي مخالفت و
عدم رضایت نیست، ناراحتی و عدم رضایت پس از خاموش شدن شهوت و بیدار شدن عقل بوجود می آید، وقتی دوباره عقل
میدان را گرفت، متوجه میشویم که چه غلطی کرده ایم. در کتب مشتمل بر آراء دادگاهها و بالاخص آراء دیوانعالی کشور و در
صفحه ي حوادث روزنامه ها، میتوان موارد زیادي از زناي پسر عمو با دختر عمو، زناي پسر عمه با دختر دایی، زناي پسر دایی با
دختر عمه و به همین نسبت زناي بستگان مادري با هم و از این بدتر زناي بستگان درجه ي یک، مشاهده کرد. مواردي که به خاطر
- وجود آنها، باید در عزاي انسانیت گریست و حتی سزاوار است که به خاطر از دست رفتن کرامت انسانی، مرد. و من اللّه التوفیق 1
2 0 با تلخیص و اضافات، روزنامه ي مردم سالاري، پنج شنبه، 13 اردیبهشت/ 1388 سال هشتم، شماره 78
درباره مرکز